خدایان کهن در ایران باستان

در ایران باستان نیایش نه در نیایش گاه یا معبد که در فضای باز و بر قلل کوه ها انجام می شد.ایرانیان باستان عادت داشتند که بر بلند ترین قله کوهها برای اورمزد قربانی دهند،آنان گنبد آسمان را اورمزد می نامند و برای خورشید،ماه،زمین،آتش و آب نیز قربانی می دهند. محراب های آنان نه در معابد که در بلندای کوهها و نقش برجسته های بزرگ و کتیبه های شهریاران نه در مراکز بزرگ تمدن که بر سینه خرسنگ های کوهها جای داشت.

آناهیتا

 

با وجود تصاویر توصیفی و اسطوره ای ،خدایان ایرانی اساطیر داستانی میربوط بدانان اندک است.این خدایان که ممکن است با داستان مایه های ویژه توصیف انسان چون خدایان گردونه ران و دارای گردونه های زیبای طلا که ارابه های آنان را اسبان نامیرا حمل می کنند توصیف شوند اما ریخت گرایی آنان غالباً صفات آنان را در بر می گیرد:مثلاً در مهر یشت(از کتب زرتشتیان که در مورد خدایان پیش زرتشتی است) میتره(میترا یا مهر) را هزار چشم و هزار گوش است و این بدین معناست که هیچ کس را یارای خطا کردن و خطا گفتن بدون آنکه او متوجه شود نیست.

سلسله مراتب خدایان بر اساس الگو های جامعه انسانی ساخته شده و ساختار فرمانروایی خدایان همانند ساختار مراکز زمینی(فرمانروایان،جنگجویان و کشاورزان و صنعتگران)سه گانه است.شمار خدایان و دیوان در اساطیر ایران بسیار زیاد است و شناخت همه آنان از عهده یک فرد خارج است.اما به مهمترین آنان اشاره خواهیم کرد: 

ناهید، آناهیتا ، آناهید

در همه ادیان باستانی سرچشمه حیات و باروری به صورت موجودی ماده یا یک زن به تصویر کشیده می شود. در ایران ایزد بانو اردوی سورا آناهیتا (به معنی آب های نیرومند بی آلایش) این جایگاه را داشته است.

آناهیتا در پهلوی اناهید و در فارسی ناهید خوانده می شود. خود واژه آناهیتا به معنی ناآلوده و پاک است. آناهیتا نیرومند، درخشان، بلندبالا، زیبا، پاک و آزاده توصیف شده. نیروی آناهیتا با تمام آبهایی که بر روی زمین جاری است و به دریای فراخکرت می ریزد برابری می کند. ناهید تاج زرین هشت پره صد ستاره ای بر سر، لباس زرین بر تن و گردن بند زرین بر گردن دارد.

آناهیتا الهه عفت، شرم و پاکی است. او سرچشمه حیات، سرچشمه دریای کیهانی و به طورکلی همه آب های روی زمین و منبع همه باروری ها است. به این ترتیب ایرانیان احترام زیادی برای آناهیتا قائل بوده اند و سپاس گزاری های عمیق و صمیمانه شان را نثار او می کردند.

ایرانیان عقیده داشتند آناهیتا نطفه زن ها و مردها را پاک، رحم ماده ها را تطهیر و شیر مادران را پاک می سازد. آناهیتا ایزدبانوی حامی زنان شریف است تا کودکان فراوان بیاورند. به دختران آزاده ای که هنگام ازدواج به درگاه وی روی می آورند شوهران نیرومند، بلندبالا و شریف می بخشد.

حتی در روایتی آمده ناهید امانت (نطفه = تخمه) زرتشت را به همراه داشته. سی سال پیش از پایان هزارهٔ زرتشت، دختر جوانی در آب شنا می کند و از آن می نوشد و از نطفهٔ زرتشت که در آب بوده آبستن می شود و هوشیدر (اولین موعود از نظر زرتشتیان) به دنیا می آید.

تاق بستان: خسرو دوم (وسط) رُخصت و حلقهٔ شاهی را از میترا (راست) دریافت می‌کند. در سمت چپ، پیکره‌ای زنانه دیده می‌شود که آناهیتا پنداشته می‌شود.
تاق بستان: خسرو دوم (وسط) رُخصت و حلقهٔ شاهی را از میترا (راست) دریافت می‌کند. در سمت چپ، پیکره‌ای زنانه دیده می‌شود که آناهیتا پنداشته می‌شود.

براساس افسانه ها افراد مختلف از جمله شاهان و پهلوانان از آناهیتا درخواست یاری می کردند و برایش قربانی می دادند که این نشانه اهمیت وی نزد ایرانیان بوده.

نخستین کسی که برای آناهیتا قربانی داد، جمشید است. جمشید برای این ایزدبانو در بالای کوه هکر، صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسپند قربانی کرد و از او درخواست کرد پادشاه همهٔ کشورهای بزرگ شود و بر دیوهای پلید و دروغگویان تسلط یابد. فریدون دومین کسی است که مطابق قربانی هایی که جمشید برای این ایزدبانو انجام داده بود، قربانی کرد و از او درخواست کرد این توانایی را به او بدهد تا بر اژی دهاک (ضحاک)، دیو دروغ و ناراستی، پیروز شود.

البته در اساطیر ایرانی، این ایزدبانو به کسانی که در پی ضربه زدن به فر و بزرگی ایران هستند، هر چه قدر هم قربانی و نیایش کنند، یاری نمی رساند. نمونه آنها افراسیاب دیو خوی تورانی است.

اهمیت و ارزش فراوانی که در اساطیر ایرانی به این ایزدبانو داده شده و روی آوردن همهٔ مردم حتی پادشاهان و پهلوانان به درگاه او در مواقع بحرانی، در هنگام درماندگی در مشکلات و به منظور دستیابی به آرزوها و طلب یاری از او را ناشی از تأثیرات دوران مادرسالاری می دانند.

از زمان های قدیم در مراسم پرستش آناهیتا، مجسمه های او هم وجود داشته. درواقع از زمان اردشیر خوش حافظه (اردشیر دوم هخامنشی) به بعد این تندیس ها بخشی از آیین پرستش آناهیتا را تشکیل می داده اند. اردشیر مجسمه هایی از آناهیتا را در شهرهایی مانند بابل، دمشق، همدان، سارد و شوش برپا کرده بود.

پرستش ناهید در آتشکده ها و معابد بزرگی که ایرانیان اغلب بر بلندی ها می ساختند انجام می گرفت. بنا به گفته هرودوت ایرانیان قدیم جز معابد آراسته ای که بر قلهٔ کوه های بلند می ساختند و به اهورامزدا اهدا می کردند معابد دیگری نداشتند. ستایش سایر ایزدان نیز در همین معابد صورت می گرفت.

شاید ساختن معابد بر بالای بلندی ها به این علت بوده که بنا به روایات آناهیتا از بلندی ها فرود می آمد. شاید دلیل دیگر دور نگهداشتن معابد ناهید از دسترس دشمنان بوده. چراکه در زمان های قدیم معابد آناهیتا ثروتمندترین معابد بودند و موقوفات منقول و غیر منقول زیاد داشتند و در نتیجه لازم بوده آنها را در مکان های امنی برپا کنند. چنان که برخی از معابد و پیکره های این ایزدبانو که در شوش، اکباتان، بابل، تخت جمشید، سارد، بلخ و دمشق از سوی اردشیر دوم هخامنشی بنا شده بود مورد تهاجم و غارت سرداران یونانی مانند اسکندر و آنتیوخوس سومقرار گرفت.

گفته می‌شود که این تصویری از آناهیتا است.
گفته می‌شود که این تصویری از آناهیتا است.

با این که کلیهٔ آتشکده ها و معابد ایرانی مورد احترام خاص قرار داشتند ولی آتشکده های خاص ناهید از همه مجلل تر و با عظمت تر بودند. پادشاهان و امیران در تجلیل و تزیین معابد ایزدبانو آناهیتا، که آب و برکت را نصیب دشت های وسیع ایران می کرد تلاش بسیاری می کردند.

در تقویم ایران باستان روز دهم هر ماه، آبان روز نام داشت و نام ایزدبانو آناهیتا بر این روز نهاده شده بود.

از آن جایی که ناهید، مؤنث بود، اغلب کلمهٔ بانو را به اسم او می افزودند و او را ناهید بانو می نامیدند.

با این وصف احترام به آناهیتا مختص به ایرانیان نماند. بر اثر اختلاط و آمیزش فرهنگی ایرانیان با مردم دیگر سرزمین ها مانند یونان، بابل، مصر و ارمنستان، ناهید ایزدبانوی محبوب بسیاری از سرزمین ها شد. اما با گذشت زمان در کنار همسانی، تضاد و اختلافاتی بین آناهیتا و ایزد بانوهای ملل باستانی دیگر مانند ایزد بانوی بابلی (ایشتار) و ایزدبانوی یونانی (آفرودیت) به وجود آمد.

آناهیتا به ویژه در ارمنستان مورد توجه بود و ستایش می شد. در آناطولی هم معابد زیادی برای او برپا شده بود. به گفته استرابون مورخ رومی، در آناطولی از دختران خاندان های اشرافی در خواست می شد پیش از ازدواج، در معبد ناهید به روسپی گری مقدس بپردازند. معلوم نیست این کار در ایران هم انجام می شده یا نه. اما از آن جایی که در همه متون دینی ایران باستان روسپی گری تقبیح شده و همچنین در برخی متون از کاهنه هایی صحبت شده که در خدمت آناهیتا بوده و تعهد پاکدامنی داشته اند این موضوع در ایران بعید به نظر می رسد. در هر صورت آناهیتای ایرانی با الهه های معادل خود در سرزمین های دیگر متفاوت بوده و چنان که گفته شد زاییده اندیشه ایرانی بوده که او را الهه شرم و عفت و پاکی می دانستند. به این ترتیب به عنوان مثال با الهه ایشتار که عشق را می ستاید ولی عشق در آن هیچ تعهدی به ازدواج ندارد متفاوت است.

 

مِهر ، میثره ، میترا 

مهر (میترا) یکی از خدایان کهن و باستانی آریایی است. از آنچه که برمی آید، معلوم است که در عهد قبل از زرتشت دارای مقام و اهمیتی بسیار بوده است که به صورت مؤثری در اوستا راه‌یافته و مقامی پیدا کرده است. در یسنای چهل و ششم، بند پنجم نام این خدای قدیم آمده است، و یکی از یشت‌ها نیز به نام او شده است یعنی یشت دهم موسوم به مهر یشت. اما سابقه کهن‌تر، اینکه در ودای برهمنان از وی به عنوان خدایی بزرگ یاد شده و پیش از آن در کتیبه‌ی متعلق به چهارده قرن پیش از میلاد نیز نام میترا آمده است که حکام میتانی به نام وی سوگند یاد کرده‌اند.
پس سابقه و عظمت این خدای بزرگ آریایی روشن می‌شود. از لحاظ معنای لغوی از برای مهر معانی چندی گفته‌اند که اغلب یک مفهوم کلی را می‌رساند، و آن دوستی و محبت است. کسانی دیگر نیز چون بارتولومه Bartholomae و یوستی Yusti از ریشه میهن، خانه و سرا منظور از آن را میهمان یا مهمان دانسته‌اند و برخی نیز از لحاظ قرابت معنی آن را به وطن معنی کرده‌اند. در «فرگرد Fargard چهارم وندیداد» به مفهوم عهد و پیمان آمده است، چنان که در «مهر یشت» نیز به همین مفهوم عهد و پیمان تکراری دارد. به هر انجام در زبان سانسکریت نیز به معنای دوستی و محبت است. همچنان که در اوستا مهر ایزد روشنایی و فروغ و نور است، در ریگ ودا نیز همین معنا را ارائه می‌کند. در ودا اغلب نام وارون‌ها خدای بزرگ به همراه میترا ذکر می‌شود.
برخی از محققان خواسته‌اند مقایسه و تطابقی میان میترا و آپولون Apollon یونانی که خدای نور و صنعت و پیش‌گویی است برقرار کنند، اما این مقایسه بسیار بعید به نظر می‌رسد، چنان‌که بخواهیم مقایسه‌ای میان ایشتار ایزدبانوی عشق و شهوت بابلی و آفرودیت‌ها ونوس Venus الهه عشق و زیبایی یونانی و رومی با آناهیتا Anahita برقرار سازیم.
همچنان که «اهورا مزدا» در مزدیسنا از لحاظ نزدیکی مطلق تنها یک ذات واحد محسوب می‌شوند و گاهی به صورت مقدم و مؤخر اهورا مزدا و مزدا اهو را جلوه می‌نماید در ودا نیز این دو این چنین به هم پیوسته‌اند در ودا و خدایان برهمنی نیز بسیار به این چنین وضعی بر می‌خوریم و میترا وارونه Mitra Varuna و وارونه میترا بسیار به چشم می‌خورد. این دو خدایانی هستند متحد و متفق که به معاضدت و کمک همکار بندگان و احوال طبیعت را سامان بخشیده و این توافق و پیوستگی در آنان چنان است که حتی سوار گردونه‌ای می‌شوند با دو چرخ. البته در اینجا از میترا (نور و روشنایی و یا خورشید استنباط می‌شود، آسمان نورانی، آسمان و خورشید) و در پرتو این معنا است که رمز این به هم پیوستگی روشن می‌شود.


باری هندوان و ایرانیان از زمان‌های بسیار دوری به پرستش مهر یا میترا سابقه داشته‌اند و این ایزد برایشان بسیار محبوب و قابل اهمیت بوده، اما چه در آیین برهمنی و چه در آیین مزدیسنی زرتشتی، مقام این خدای بزرگ در اصلاح و ساختار بعدی به مرتبه ایزد و صفتی برجسته تنزل پیدا کرده است. اما این تنزل، مقام اساسی و اصالتی حقیقی به مهر ایزد اعطا کرد و وسیله‌ای شد برای راستی، درستی، خوش‌بینی، نیکخویی و انسانیت. البته آیین مهر یا میتراپرستی در جهان باستان چنان عظمتی یافت که نزدیک بود آیین مسیحیت را برانداخته و آیین عمومی نیمی بیش از جهان شود، اما این را نیز بایستی در نظر داشت که آیین مهری که از ایران به روم گسترش یافت و در نیمی از اروپا عمومیت و رواج یافت، به قدری دچار تغییر و تبدیل و دگرگونگی شد که هیچ روی قابل مقایسه با آیین مهرپرستی در میان آریاهای باستان و مزدیسنی ایرانیان نبود.

آیین میترائیسم:

میترائیسم (Mithraism) به مهرپرستی گفته می‌شود که، مقارن استقرار آئین زردشت در اواخر دوره هخامنشیان در ایران رونق گرفت و از این سرزمین به آسیای صغیر گسترش یافت. این آئین را آریائی‌ها به ایران آوردند، آنگونه که به هند نیز بردند. مهرپرستان معتقد بودند که خدای مهر یک بار به صورت انسانی در یک غار ظهور کرد و شبانانی که در آن مکان به چرانیدن گوسفند مشغول بودند، به وی ایمان آوردند. آنگاه خدای مهر، گاو نری را کشت و خون او را بر روی زمین افشاند. هر جا که قطره‌ای از خون او افتاد، سرسبز و بارور شد.
به هر حال آئین میترایی مربوط به دوره‌های نخستین مهاجرین آریایی تبار به فلات ایران و سرزمین هند است که موجب اشتراکات اعتقادی زیادی در مدت زمان طولانی مابین اقوام ایران و هند شده بود. این پیشینه تاریخی به دو هزار چهارصد سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد. با گذشت زمان این اشتراکات اعتقادی دچار اختلاف شد. در آثار ودا به وجه مشترک بین دو قوم مهاجر برخورد می‌کنیم. اشورا در ودا همان اهورای ایرانیان است. این آئین در سرزمین هند به نام میترا و در ایران به نام مهر شناخته می‌شد. مهر یا میترا (از ریشهٔ میثر) از کهن‌ترین ایزدان ایرانی و هندی است، برخی نشانه‌های پرستش او را در ایران به پیش آریایی بر می‌گردانند.

تاریخچه آیین میترائیسم:

درباره آغاز دین مهرپرستی در ایران نمی‌توان به درستی آن را روشن ساخت ولی می‌دانیم که بسیار پیش از آنکه کیش زرتشتی و ودایی پدید آیند نژاد ایرانی او را با آیینی راز آمیز ستایش می‌کردند، آیینی که در آینده نام “عرفان اسلامی یا مسیحی” به خود گرفت. امروزه گروهی از پژوهشگران ایرانی توان آن را دارند که پیشینه پیوسته این آیین را تا به امروز در ایران نمایان سازند. پیوند میترا با خورشید و گاو و ماه برای ما روشن است و روشن است که علامت + که آن را چلیپا می‌گفته‌اند سمبل خورشید بوده است ولی نزدیکی آن با آتش (هنایش زرتشتی) یا با آمایش تن. (هنایش یونانی که در دیدگاه مهرپرستان ایرانی نکوهیده است.) و از این دست را باید پیش از پذیرفتن سبک سنگین کرد.
مهرپرستی یا آیین میترائیسم یکی از ادیان قدیمی است. در زمانی که آریایی‌ها به ایران آمدند، دارای اساطیر، خدایان، مراسم، افسانه‌ها و معتقدانی بودند، اما در این سرزمین تازه به ناچار بر حسب مقتضیات و شرایطی به دگرگونی‌ها و تغییر و تبدیلاتی زدند. علاوه بر علل طبیعی چون موقعیت جغرافیایی، آب و هوا و علل طبیعی دیگر که قهرا در معتقدات بشری اثر می‌گذارد، معتقدات و فرهنگ بومیان ایرانی نیز به زودی در فرهنگ آریایی‌های تازه وارد شروع به نفوذ کرد.
چنین به نظر می‌رسد که قبل از جداشدن دو تیره هند و ایرانی از یکدیگر تفاوتی میان دو گروه از خدایان عمده آنها بوده است. یک گروه را دیوها «دیو Daiva» می‌خواندند و در راس آن خدای جنگجویی به نام ایندرا Indar قرار داشت، و گروه دیگر را اسورها Asura «به ایرانی اهورا Ahura» می‌گفته‌اند و بزرگ‌ترین آنها وارونه Varuna و میترا Mitra بود. اکثر دانشمندان برآنند که مزداه Mazdh ایرانیان که به معنی «دانا» و بزرگ‌ترین اهوره می‌باشد، همان وارونه قدیم است، که نام اصلی‌اش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.

تندیسه میترای رومی یا یک مشعل‌دار پیرو آیین میترایی در روم باستان در موزه واتیکان (ساخته شده از مرمر در حدود سده دوم یا سوم پس از میلاد)
تندیسه میترای رومی یا یک مشعل‌دار پیرو آیین میترایی در روم باستان در موزه واتیکان (ساخته شده از مرمر در حدود سده دوم یا سوم پس از میلاد)

از لحظه ورود ایرانیان به عرصه تاریخ ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدایی آنها برخورد می‌کنیم. یک گروه به پرستش میترا Mitra «در متون ایرانی میثره» مشغولند، که در این هنگام در راس دیوها قرار دارد، و گروه دیگر که خدای بزرگ آنها مزداه می‌باشد. پرستندگان میترا یا مهر در ستایش او و خدایانی که در گرد اویند، یشت‌ها را می‌سرایند و این همان سرودهایی است که نمونه‌هایی چند از آنکه با اصول دین زرتشتی تطبیق شده در قسمت موسوم به «بخش جدید اوستا» تا امروز برای ما محفوظ مانده است. از جمله این گروه خدایان یکی رشنو Ranu یا رشن، یعنی راستی و دیگری سراوشه «سروش» به معنای اطاعت است.
این نام‌ها همچون غالب اسامی خدایان اوستایی مانند «مجردات مجسم» به نظر می‌آید. این خدایان در حقیقت نماینده و مظهر هیئت‌های اجتماعی می‌باشند. به گمان او «رشنو» خدای آزمایش اوردالی ور ordalie-var/varangh و سروش خدایی است حافظ دین و آماده دفاع. مهر «پرتو خورشید».
اشی ایزد بانوی باروری و زناشویی که به مؤمنین برکت در ازدواج و هرگونه سعادت ارزانی می‌داشت. دیگر از زمره خدایان ورثرغنه «بهرام» خدای حمله و پیروزی، خدای جنگ، و خورنه Xvarenah، یا فری که جلال و اقبال و شوکت شاهان به حق از اوست می‌باشد، و بسی خدایان کوچک دیگر. پرستندگان مهر هنگام قربانی جانوران برای خدایان، خود را با هوم/ هئومه Haoma سرمست می‌کردند، و آن مشروبی بود که از فشرده گیاهی به همین نام به دست می‌آمد.
هوم به عنوان خدایی که مؤمنان را در جذبه مذهبی و خلسه عرفانی فرو می‌برد، پرستش می‌شد. چنین به نظر می‌رسد که پرستش مزدا نیز مانند پرستش مهر در سراسر سرزمین محل سکونت ایرانیان مرسوم بود. زرتشت «زرتوشتر» پیغمبر نیز از میان این قوم در مکانی از ایران شرقی ظهور کرد. زمان ظهور او به هر حال مقدم بر دوران هخامنشی است. زرتشت با گاثاهای خود، که سرودهایی است و بیان آموزه‌ها و به شعر است، آیین پرستش مزدا را اصلاح و آن را بر پایه محکمی استوار کرد که امروزه به نام شریعت زرتشتی معروف است. کاسپی‌ها اولین گروه ایرانی بودند که وارد فلات ایران شدند که در منابع سومری به آنها آفتاب‌پرست گفته می‌شد.
تاریخ این دین به ۸۰۰۰ سال قبل می‌رسد. این آیین به غیر از ایران در اروپا نیز پیروان زیادی داشت و طی قرن‌هایی دین اصلی مردم اروپا محسوب می‌شد. این دین در سده‌های سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید و به ویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از فرمان تئودوس یکم در ۳۹۱ میلادی که طی آن همه کیش‌ها و آیین‌های غیرمسیحی ممنوع اعلام شد و همه اروپاییان مجبور بودند یا مسیحی شوند یا اینکه از تمام نعمات زندگی محروم باشند در این زمان آیین مهرپرستی کم کم از اروپا رخت بر می‌بندد گرچه نمادها و پرستشگاه‌های آن در سراسر اروپا و مفاهیم آیین مسیحی و رفتارهای مسیحیان باقی مانده.
مهر یا میترا در شب یلدا پا به عرصه هستی می‌گذارد و زندگانی پر فراز و نشیبی را آغاز می‌کند در این شب میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا می‌آید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیر و کمان در دست. برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم می‌دانند. میترا به هنگام تولد کره‌ای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفته است. و در مسیحیت چون روز میلاد مسیح مشخص نبوده این روز را روز تولد مسیح اعلام کردند.

 

ایندرا ، ایندیرا

ایندیرا یکی از خدایان هندو-ایرانی است که خدای جنگاوری و طبقهٔ جنگاور بوده‌است.

خدای آب و جنگ در هندوگرایی است. فصلی از کتاب ریگ ودا به نام اوست. او همسر ایندرانی و پدر آرجونا، جیانتا، میذوسا، کاملاً، ربوس، رسابا، و والی است. در متن زرتشتی دینکرد، نیز نام او ذکر گشته‌است.

از صفت‌های ایندرا vṛtrahan (بهرام) به معنای مانع‌شکن است. در دین زردشتی ایندرا در زمرهٔ دیوان بشمار می‌رود و ضد نظم و ترتیب و مانع کستی بستن است و امشاسپند اردیبهشت به مقابله با او برمی‌خیزد.

ایندرا
ایندرا

 

آذر ، آتَر 

آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. در زبان پهلوی این نام به صورت آتور و در اوستا و فارسی باست آتر آمده‌است. ایزد آذر در کتاب اوستا به سبب اهمیت مقام پسر اهورامزدا خوانده شده‌است.

در یسنا هات ۲۵ آمده آذر پسر اهورامزدا را می‌ستائیم تو را ای آذر مقدس پسر اهورامزدا و سرور راستی می‌ستائیم. همچنین هات ۶۲ دربارهٔ نیایش آذر است و در آن ضمن ستایش این ایزد از لوازمی که برای تهیه آتش در مراسم دینی بکار می‌رفته، سخن رفته‌است. در زامیادیشت ایزد آذر یکی از فرشتگانی است که از طرف سپنت‌مئنو (اهورامزدا) برای به دست آوردن فر بدست نیامدنی یا یاران انگرمئنو (اهریمن) مبارزه می‌کند. در فروردین‌یشت آمده: هنگامی که اهریمن بر ضد آفرینش راستی برخاست بهمن و آذر به مقابله برخاستند و ضدیت اهریمن را درهم شکستند. در ارداویراف مقدس در سیری که به بهشت و دوزخ می‌کند، یکی از راهنمایان او ایزدآذر است که نخستین شب، به پذیره او می‌رود، و به همراهی سروش پاک او را از چینود پل می‌گذرانند و سپس روشنی و آسایش بهشت و دشواری و تاریکی دوزخ و بادافره گوناگون را به او نشان می‌دهند.

ایزد آذر از همکاران امشاسپند اردیبهشت است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشیدی به نام این ایزد است و آذر روز از آذرماه را در زمان باستان جشنی می‌گرفتند که به آذرجشن مرسوم بوده‌است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده روز نهم آذر عید است که آن را برای توافق دو نام آذرجشن می‌نامند، در این روز عید آتش است و به نام فرشته‌ای که به همهٔ آتش‌ها موکل است موسوم است.

آتش بهرام در یک آتشکده؛ بُرزین‌مِهر از گونه آتش بهرام (ورهرام) بوده که از والاترین و مقدس‌ترین آتش‌ها در کیش زرتشتی است. با فراگرد آوردن شانزده آتش از شانزده منبع مختلف، و تطهیر آن در ۱۱۲۸ بار، در طی آیینی، آتش بهرام فراهم می‌آید. چنان‌که در متون آمده‌است: آتش برزیسِوَه (مینوی آتشان که جایگاه آن در نزد هرمزد خدای در گَردومان است) از آسمان بدان آتش فرود خواهد آمد و براستی؛ روانِ آتش بهرام است.
آتش بهرام در یک آتشکده؛ بُرزین‌مِهر از گونه آتش بهرام (ورهرام) بوده که از والاترین و مقدس‌ترین آتش‌ها در کیش زرتشتی است. با فراگرد آوردن شانزده آتش از شانزده منبع مختلف، و تطهیر آن در ۱۱۲۸ بار، در طی آیینی، آتش بهرام فراهم می‌آید. چنان‌که در متون آمده‌است: آتش برزیسِوَه (مینوی آتشان که جایگاه آن در نزد هرمزد خدای در گَردومان است) از آسمان بدان آتش فرود خواهد آمد و براستی؛ روانِ آتش بهرام است.

 

بهرام ، ورثرَینه ، وَرَهران ، وَهران 

در بهرام‌ یشت آمده‌است که بهرام آفریده اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی شگفت انگیزی دارد. او یورش همه دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَوی‌ها و کَرَپان‌های «ستمگر» را در هم می‌شکند، جهان را تازگی و آشتی می‌بخشد و به خوبی آرمان‌ها را بر آورده می‌کند. بهرام هم‌چنین توانایی فرزندآوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری می‌بخشد.

پیکرهایی که بهرام به صورت آن‌ها پدیدار شده‌است:

بادِ تندتازِ
گاوِ نرِ زیبایی با شاخ‌های زرین،
اسـب سپیـد زیبـایی با گـوش‌های زرد و لِگـام زرنشـان
شترِ سرکش و گازگیر و تیزرو و رهرو و جست‌وخیز کننده
گراز نری که با دندان‌های تیز به پیش می‌تازد،
مردی پانزده ساله و فروغمند، با چشمانی درخشان و زیبا، و با پاشنه‌های کوچک
پرنده «وارَغْـن» که از پایین می‌گیرد و از بالا می‌دَرد و در میان مرغان، تندترین است
قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچدار
نَر بُـزِ دشتی زیبایی با شاخ‌های سرتیز
مردِ شکوهمندی که یک کاردِ زرکوب و نگارین و زیورآذین در بر داشت.

سکه زرین کانیشکا، شاه کوشان، در پشت این سکه (سمت راست)، نگاره‌ای از بهرام (به زبان کوشانی: ارلاگنو) حک شده‌است.
سکه زرین کانیشکا، شاه کوشان، در پشت این سکه (سمت راست)، نگاره‌ای از بهرام (به زبان کوشانی: ارلاگنو) حک شده‌است.

بهرام در عصر آریایی ها به دلیل نیروهای بسیارش در تمامی جنبه ها بدل به الگوی مردانگی شد. او همچنین دارای ویژگی های مشابهی به عنوان ورترهن (Vrtrahan) ایندره ودایی است. هندی ها او را به عنوان بزرگ ترین جنگجو، عاشق پیشه و نوشنده ستایش می کردند. این خدای هندی اصالتا شخصیت انتزاعی فرو دست تری داشت. ایرانیان نیز به او (ایندره) به خاطر تمایل وافرش به نوشیدنی هوم (saoma) نسبت دیو دادند اما اعتبار، احترام و لقب ممتاز ورترهن را که در متون ودایی به عنوان «دفع کننده تهاجم و حمله» آمده بود، بازسازی کرده و او را به مقام ایزدی رساندند که همان شکل ورثرغنه یا ایزد جنگ ایرانیان است.

وای ، وایو 

وایو یا وایوی دوگانه یا دیو وایو یا وای‌بد از ایزدان مشترک ایرانی و هندی و خدای باد است. وای چهره‌ای دوگانه دارد، خوب وبد زیرا باد از هر دو جهان نیک وبد میگذرد.وایو از سویی آورنده باران و زندگی است و از سویی دیگر شخصیت وحشت انگیز و شومی است که با مرگ پیوند دارد و هیچ کس توانای مقابله با او را ندارد. او نیکوکار است ودر عین‌حال می‌تواند با نیروی ویرانگر خود همه‌چیز و همه‌کس را نابود سازد.وایو علاوه بر اساطیر ایران در اساطیر سایر تمدن‌ها با نام‌های دیگری نیز حضور دارد.

وایو با دو مفهوم بکار رفته‌است، یکی ایزد نگهبان هوا و دیگری دیوی که مظهر هوای ناپاک و زیان‌آور است. او ایزد سربازان و مردگان و نیز ایزد برکت است.
وایو با دو مفهوم بکار رفته‌است، یکی ایزد نگهبان هوا و دیگری دیوی که مظهر هوای ناپاک و زیان‌آور است. او ایزد سربازان و مردگان و نیز ایزد برکت است.

در تمدن هندی هم وایو وجود دارد و در اساطیر هند از نفس غول جهانی و ارواح خدایان پدید آمده‌است. در اساطیر ایران وایو نماد بی‌طرفی است و در خلا میان دنیای نور و ظلمت قرار دارد. او هم آفرینندهٔ مرگ است و هم زندگی‌بخش و هم برای اورمزد و هم برای اهریمن قربانی می‌کند.وایو با دو مفهوم بکار رفته‎است، یکی ایزد نگهبان هوا و دیگری دیوی که مظهر هوای ناپاک و زیان‌آور است.باد پدید اورنده زندگی در ابر باران زا ومرگ در توفان. او ایزد سربازان و مردگان و نیز ایزد برکت است. در ادبیات پهلوی دارای دو نیمهٔ بد و خوب است که در اوستا نیمهٔ نیک او که دشمن دیوان است ستوده شده. ایزد وایو در یشت پانزدهم اوستا به عنوان ایزدی مهم مورد ستایش قرار گرفته و این ستایش تا دوران اشکانی و ساسانی ادامه داشته‌است. در فرهنگ ایران قدیم وایو ایزد یا الههٔ باد است.

تیر، تیشتریه ، تیشتر

تیشتر خدای باران ، در قالب ستاره شعرای یمانی یا کلب اکبر تجسم پیدا می کند . دشمنان او جادوگران دژیاییریا {محصول بد } ، و از آن بدتر ،‌اپوشه یا خشکسالی هستند . وی با بیانی زنده و جاندار به مثابه خدایی تصویر شده است که از سر چشمه همه آبها ، دریای وروکشه { فراخکرت } بر می خیزد ، و آب ها را در میان کشورها تقسیم می کند . در توصیف نبرد او با اپوشه آمده است :
آن گاه ای اسپنتمان زردشت ! تشتر رایومند فرهمند به پیکر اسب زیبایی با گوش های زرین و لگام زرنشان به دریای فراخکرت فرود آید : به ضد او دیواپوش به پیکر اسب سیاهی به در آید . یک { اسب کل } با گوش های کل ، یک { اسب } کل با گردن کل ، یک {اسب}کل با دم کل ، یک { اسب } گر مهیب .هر دو ای اسپنتمان زردشت ! تشتر رایومند فرهمند و دیو اپوش به هم در آویزند … { یشت ۸ ، ۲۰-۲۲ }
هنگامی که دیو قحطی در آستانه پیروزی قرار می گیرد ، تشتر از دریای فراخکرت می گریزد و از اینکه مردم به درستی او را ستایش نمی کنند زبان به شکوه می گشاید که :
اگر مردم در نماز از من نام برده بستایند ، چنان که از ایزدان دیگر نام برده و می ستایند ، این چنین من قوت ده اسب ، قوت ده شتر ، قوت ده گاو ، قوت ده کوه ، قوت ده آب قابل کشتیرانی خواهم گرفت { یشت ۸ ، ۲۴ }

هنگامی که زرتشت یک قربانی به پیشگاه تیشتر تقدیم کند ، این الهه بار دیگر بصورت اسب سفید وارد دریای فراخکرت می شود تا با دشمن خود روبرو شود. بار دیگر آن دو با هم در می آویزند ، اما این بار
…تشتر رایومند فرهمند به دیو اپوش چیره شود و او را شکست دهد { یشت ۸ ، ۲۸ }
خدای باران ها موفق می شود ، دشتهای سراسر جهان را سیراب سازد ، و بخاری که از دریا بر می خیزد ، با نیروی باد ، به شکل ابرها به پیش حرکت می کند . چهارمین ماه تقویم ایرانی به نام خدای تیشتر ، تیر نامیده می شود ، و جشن تیرگان در گرامیداشت جشن باران بود

هوم، هئومه 

هوم که در دنیای مینوی ایزد است و در دنیای گیتی گیاه، دشمنان را دور می‌سازد، درمان‌بخش است و سرور گیاهان به شمار می‌آید. همتای هندی آن «سومه» است که هم گیاه است و هم خدا.

هوم آسمانی را پسر اورمزد به شمار آورده‌اند و او را موبدی آسمانی دانسته‌اند که همانند موبدان به خدایان فدیه نثار می‌کند. فشردن آیینی این گیاه، با پدیده‌های آسمانی همچون تابش خورشید و بارش باران پیوستگی دارد. فشردن این گیاه نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن او موجی شکست شر است. این گیاه خودبه‌خود نیرو می‌دهد و شفا می‌بخشد و اگر آن را تقدیس کنند نیرویی معجزه‌آسا پیدا می‌کند.

هوم را که در مراسم دینی تقدیس می‌کنند نمادی می‌دانند از «هوم سپید». هوم سپید که آن را گوکَرَن نیز می‌خوانند گیاهی اساطیری است که در ته دریای فراخکرد می‌روید و بی‌مرگی می‌آورد و در بازسازی جهان یا فرشتگرد به کار خواهد آمد. اهریمن برای از میان بردن هوم سپید وزغی را در دریای فراخکرد به وجود آورده و در مقابل، اورمزد دوماهیِ مینوی را مأمور نگاهبانی آن کرده است.

به چهار مردی که جزء نخستین فشارندگان هوم هستند فرزندان شایسته‌ای عطا می‌شود: ویوَنگهان، جمشید را می‌یابد؛ آبتین۲ (اَثفیان) صاحب فریدون می‌شود؛ سریت (ثریته)گرشاسب را و پوروشَسب، زردشت را به پاداش می‌گیرند.

آریاییان قدیم گیاه مزبور را مقدس می دانستند و عصاره ی آن را می جوشاندند به حدی که دارای رنگ شود و بر آن بودند که شیره ی آن روح را فرح می بخشد . این نوشابه خدایان را قوی دل و مسرور ،و حس جنگجویی آن را تهییج می کند . مخصوصا “ایندره”(رب النوع رعد)از این مسکر بسیار می آشامیدند و پس از آن هیچ قوه ای قادر نیست در برابر او مقاومت کند . استعمال مایع مزبور در موقع قربانی یکی از کهن ترین رسوم عبادت آریایی است . این نوشابه را روی آتش می ریختند الکلی که در آن وجود داشت سبب اشتعال آتش می شد . روحانیون نیز در موقع اجرای مراسم عبادت بقدر کفایت از آن می نوشیدند.

مایع مزبور نه تنها مقدس و گرامی بود ،بلکه از معتقدات آریایی این است که برای گیاه مذکور درجه ی خدایی قایل بوده اند “سومه”یکی از خدایان معتقد و مورد پرستش و احترام بوده . وی در موقع رافت و نیکوکاری و به هنگام غضب خطرناک و قهار بود . چون زرتشت ظهور کرد همه گونه فدیه ی خونین و استعمال شربت مسکر را تحریم کرد . هرچند از هوم در هیچ جای گاتها سخنی نیست ولی “بارتولمه “نوشته است که در گاتها یسنا ۳۲ بند ۱۴ پیامبر ایران استعمال شربت مسکر را منع کرده است . چه در قطعه ی مذکور صفت duraosha به کار رفته یعنی” دور دارنده ی مرگ ” .همین صفت است که غالبا در اوستا برای هوم آمده است . معهذاپس از زرتشت ایرانیان به سنت قدیم بازگشتند و نوشیدن “هوم “و اجرای مراسم آن مجددا معمول گردید ،یشت بیستم اوستا مختص به “هوم”است ،گذشته از این یشت مختصر ،یسنای ۹و۱۰ و۱۱هر سه متعلق به “هوم”است و مفصلا از آن سخن می راند .

مراسم هوم از مهمترین مراسم مزدیسنا است و شست وشوی مخصوص با سرود اوستا در مقابل مجمر آتش پنج تا هفت ساقه از هوم با قدری آب زور و شاخه ی کوچکی از اور ورام urvaram (شاخه انار)در هاون با ترتیب معین فشرده می شود و به آن اسم “پراهوم”parahaoma می دهند در واقع پراهوم چند قطره آبی است چند ساعت بر آن آیات اوستا خوانده شود . هیچ شکی نیست که” سومه ” ی هندوان و “هئومه “ایرانیان اصلا یک گیاه بوده است ،ولی امروز بطور حتم نمی توان گفت هومی که مستعمل پارسیان است و “سومی”که برهمنان در جنوب هند وستان بکار می برند ،همان گیاه قدیم باشد امروز برخلاف سابق گیاه “سوم”و “هوم”با یکدیگر فرق دارد .همچنین گیاهانی که به اسم “هوم“اکنون در بلوچستان و افغانستان و کشمیر و مغرب تبت مثل داروی جوشانده استعمال می شود و برای آن آثار و خواص قائلند ،از یک جنس نیست . حکیم مومن در تحفه نوشته :”هوم المجوس گیاهی است ساقه اش یک عدد و باریک و صلب و گلش زرد و تیره وشبیه به یاسمین و برگش ریزه و ظاهر ش از جنس ارغوان زرد باشد و نزد بعضی بخور مریم است …” در جای دیگر می نویسد :”مرانیه،هوم المجوس “در نسخه ای “مراتیا”ودر نسخه ی دیگر “مراهه”و در تذکزه ی انطاکی (ج ۱ ص ۲۵۴ )”مرائیکه”و “مزاتیه “و در دزی “مرانیه “آمده است و همه مصحف “براهه”=پراهوم است . آقای پورداود نوشته اند هوم آن طوری که خشک آن را دیده است ،گیاهی است بسیار کوچک .

ساقه های بی برگ و پر گره آن شبیه است به ساقه ی رز ،و در قطر و رنگ شبیه به کاه گندم “. سومه در سانسکریت نام خدایی است ،همان است که در آیین زرتشت به عنوان فرشته ای معرفی شده موکل بر فدیه هوم . در مهر یشت از این فرشته سخن رفته است . در یسنا ۹ آمده است :”صبحگاهی فزشته هوم خود را به زرتشت ظاهر ساخت زرتشت از او پرسید نخستین کسی که در جهان مراسم هوم به جای آورد کیست ؟هوم در پاسخ گفت :ویونگهان نخستین بار هوم بفشرد به اودر عوض پسری مثل جمشید داده شد .دومین ستاینده ی هوم آبتین است . در عوض فریدون به او عنایت شد . سوم آترت می باشد که در پاداش دو پسر او رواخشیه وگرشاسپ به او بخشیده شد . چهارمین پورشسب است که در پاداش پسری مثل تو –زرتشت از او بوجود آمد ” از این عبارت قدمت مراسم هوم بخوبی معلوم است .
در شاهنامه هوم نام عابدی است . فردوسی در عنوان “گرفتار شدن افراسیاب به دست هوم از نژاد فریدون “گوید :

یکی نیک مرد اندر آن روزگار زتخم فریدون آموزگار

پرستنده با فر و برز کیان بزنار کی شاه بسته میان

پرستش گهش کوه بودی همه زشادی شده دورودور از رمه

کجا نام آن نامور “هوم”بود پرستنده دور از بر وبوم بود

این گیاه در ایران پیوند تنگاتنگی با تاریخ و مذهب یافته است ونقش اسطوره ای یافته است و در دوران باستان نزد افراد قرب و منزلتی فراوان داشته است . این گیاه در مناطقی از جهان مانند :ایران ،افغانستان ،هند و پاکستان پرورش می یابد . این گیاه مسکن است برای زایمان و آسان کننده درد است و در عین حا ل مستی آور است که فشرده آن را گرفته و می نوشیدند اما چون شادمانی زاید الوصفی به آدمی می بخشید .اشو زرتشت آن را نکوهش نموده است . در کتاب گیاهان دارویی نوشته ی علی زرگری این گیاه خاصیت های درمانی زیر را دارا می باشد :آرام بخش سرفه ،بازکردن رگ ها و مجاری ؛درمان کننده تنگی نفس و …

گیاه هوم در ایران باستان
گیاه هوم در ایران باستان

در اساطیر و فرهنگ کهن ایران زمین ،هوم نامی است با چهار نمود:گیاه ،نوشابه ،ایزد وشخص . در معنای نخست گیاهی است زرد رنگ ،دارای گره های نزدیک به هم با ساقه ای نرم و پر الیاف . نام علمی آن ephedera valgaris می باشد و در محاورات عامیانه ،در زبان پارسی ،آن را “ریش بز”می گویند . آریایی ها افشره ی آن را می جوشانند به اندازه ای که دارای رنگ شود و آن را نوشابه ای می دانستند که باعث شادمانی روح می شود بطوری که نوشیدن نوشابه ی هوم به گاه قربانی ،یکی از کهن ترین رسومات آریاییان بوده است ،همچنین به باور آنها این نوشابه خدایان را قوی دل و شادمان کرده ،انگیزه ی جنگجویی را در ایشان بر می انگیخت ؛اما زرتشت با ظهور خویش هرگونه قربانی خونین و نوشیدن نوشابه سکر آور را نکوهش و تحریم کرد . در اوستا صفت هوم “دور دارنده مرگ است “.

در دیگر بخش های اوستا ا ز گیاه و نوشابه هوم با ستا یش و نیایش یاد شده است و دلیل این دگرگونی ،گرایشی است که پس از زرتشت به آیین ها ی باستانی آریا یی پدید آمد و بسیاری از آنها را داخل دین وی کردند . با توجه به اهیت هوم در اوستا ی نو است که مزد یسنان این نوشابه را به آتش نثار می کردند و به دلیل الکل موجود در آن آتش درخشش بیشتری می یا فت و آنان این خشنودی را ایزد آذرمی پنداشتند و یا برای شادی “بغ بانوی زمین “هوم را بر زمین می افشاندند . فراهم آوردن این نوشابه نیز طی آیینی ویژه بوسیله هفت موبد انجام می گرفت ،بدین گونه که گیاه هوم را در هاونی کوبیده ،شیره ی آن را از صافی که از موی گاو درست شده بود می گذراندند و آن را با آب دعا خوانده شده مخلوط می کردند .

هوم به معنای ایزد نیز نماد و نمونه مینوی هوم گیاه و نگهبان آن به شمار می آید که به سان گونه زمینی خویش در بخش های مختلف اوستای نوستوده شده است .هوم ایزد را پسر اهورامزدا دانسته واو را موبدی آسمانی بشمار آورده اند که همانند موبدان فدیه نثار می کند . .

هوم(هئومه)که در دنیای مینوی ایزد است و در دنیای گیتی گیاه ،دشمنان را دور می سازد ،درمانبخش است و سرور گیاهان به شمار میآید . همتای هندی آن “سومه”است که هم گیاه است و هم خدا .

هوم آُسمانی را پسر اورمزد به شمار آورده اند و او را موبدی آسمانی دانسته اند که همانند موبدان به خدایان فدیه نثار میکند . فشردن آیینی این گیاه ،با پدیده های آسمانی همچون تابش خورشید و بارش باران پیوستگی دارد . فشردن این گیاه نوعی قربانی غیر خونین است .قربانی شدن او موجب شکست شر است . این گیاه خود به خود نیرو می دهد و شفا می بخشد و اگر آن را تقد یس کنند نیرویی معجزه آسا پیدا می کند .

هوم را که در مراسم دینی تقدیس میکنند نمادی می دانند از “هوم سپید”. هوم سپید که آن را گوکرن نیز می خوانندگیاهی اسا طیری است که در ته دریای فراخکرد می روید و بیمرگی می آورد و در بازسازی جهان یا فرشگرد به کار خواهد آمد .اهریمن برای ازمیان بردن هوم سپید وزغی را در دریای فراخکرد بوجود آورده ودر مقابل ،اورمزد دوماهی مینوی را مامور نگهبانی آن کرده است .

به چهار مردی که جزء نخستین فشارندگان هوم هستند فرزاندان شایسته ای عطا می شود :ویونگهان ،جمشید را می یابد ؛آبتین صاحب فریدون می شود ؛سریت (ثریته)گرشاسب را و پوروشسب ،زرتشت را به پاداش می گیرند .

در هوم شخصیت جنگنده ای را نیز میتوان تصور کرد که با شر مبارزه می کند . او ایزدی است که خود در مراسم قربانی ،قربانی می شود تا مردمان زندگی بیا بند .حضور ایزدی او در روی زمین در گیاه تقدیس شده ای که بصورت طبیعی در کوهها می روید آشکار است .

 

 

 

 

منبع

سایت ۰۲۰ ، درباره شخصیت اسطوره ای آناهیتا

ویکی فقه ، میترائیسم ایران باستان

ایندرا ، ویکی پدیا

آذر ، ویکی پدیا

بهرام، ویکی پدیا

بهرام، sid.ir

وایو ایزد باد، تمدن ما

تیشتریه، شاهزاده ساسانی

هوم (هئومه)گیاه مقدس، ایران بووم

کتاب تاریخ اساطیری ایران، اثر ژاله آموزگار

You might also like
10 Comments
  1. س.ش says

    خیلی ضعیف بود.فکر میکردم پربارتر از این باشه!

    1. دوست عزیز ! این به عنوان مقدّمه بود برای اطّلاعات بیشتر به مقالات دیگه مراجعه کنید

    2. فوئبوس آپولو says

      دوست عزیز ! این به عنوان مقدّمه بود برای اطّلاعات بیشتر به مقالات دیگه مراجعه کنید

  2. س.ش says

    خیلی ضعیف بود.فکر میکردم پربارتر از این باشه!

  3. انوبیس says

    لام من خیلی بی اسامی و نام های خدایان باستان علاقه دارم لطفا این سایت را گسترش دهید ممنون میشم

  4. رها says

    سلام. خسته نباشید. میشه یه مقاله ی کامل و جامع در رابطه با اساطیر ایران باستان بزارین؟ آخه اینطوری خیلی سخته که بخوایم از تو سایت مطالب رو جمع کنیم و قسمتای تکراری رو حذف کنیم. اگه میشه یه مطلب جامع بزارین. ممنون میشم
    با سپاس فراوان

  5. aaee says

    خدایان کهن بسیارند. برخی از آنها را میتوانید در سایت ذیل مشاهده نمایید.- سپاس

  6. مهدی says

    خیلی ضعیف بود.فکر میکردم پربارتر از این باشه!

  7. XxxxxxxxxX says

    افتضاح

  8. XxxxxxxxxX says

    زهرمار ، فاجعه ، آشغال

Leave A Reply

Your email address will not be published.